گنجور » وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار
مُردم ، آزار مکش از پی آزردن من ... ، نمی دونم اگه عشق نبود کارم به کجا می کشید ، ولی خب چه میشه کرد سخت دلتنگشم و کاری نمی تونم انجام بدم تا بعد اینهمه سال حداقل به بار ببینمش، حاضرم جونم رو بدم ...