ترجمه کلمه halfway به فارسی | دیکشنری انگلیسی بیاموز
معادل ها در دیکشنری فارسی: نیمهراه میانه. 1.She left halfway through the class. 1. او وسط کلاس رفت [او وسط کلاس، کلاس را ترک کرد]. 2.They live halfway between New York and Boston. 2. آنها وسط [بین] نیویورک و بوستون زندگی میکنند.